English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3020 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
prohibitive U گران جلوگیری کننده
prohibitory U گران جلوگیری کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
thunderscan U یک پیمایش کننده گران و باوضوح و دقت بالا
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
interceptive U جلوگیری کننده
inhibiter U جلوگیری کننده
repessive U جلوگیری کننده
preclusive U جلوگیری کننده
preventive U جلوگیری کننده
inhibitor U جلوگیری کننده
suppressor U جلوگیری کننده
suppressive U جلوگیری کننده
preservative U جلوگیری کننده از فساد
stopper U توپی جلوگیری کننده
preventative U پیشگیر جلوگیری کننده
preservatives U جلوگیری کننده از فساد
prevenience U خاصیت جلوگیری کننده
prohibitively U بطور جلوگیری کننده
stoppers U توپی جلوگیری کننده
antibiotic U جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
antibiotics U جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
lacquer preservative U لاک جلوگیری کننده از فساد
preventive U عامل ممانعت جلوگیری کننده
antiperiodic U جلوگیری کننده از نوبت و دورهء امراض
dear bought U جنس گران خریداری شده خریداری به قیمت گران
anti blush tinner U ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
heavies U گران
costly U گران
costlier U گران
expensive U گران
sumptuous U گران
dearly U گران
heavier U گران
heaviest U گران
dear U گران
heavy U گران
dearer U گران
dearest U گران
dears U گران
pricey U گران
costliest U گران
at a great penny worth U گران
onerous U گران
overpriced U گران
to sell dearly U گران فروختن
valuable U گران بها
massively U گران کوه
be too dear U گران بودن
highest U سخت گران
high U سخت گران
expensively U گران بها
endears U گران کردن
dearest U گران کردن
dearer U گران کردن
overpriced <adj.> U بسیار گران
too expensive <adj.> U بسیار گران
highs U سخت گران
dear U گران کردن
priceless U بسیار گران
dears U گران کردن
big ticket U گران قیمت
stingy U گران کیسه
dear bought U گران خرید
endear U گران کردن
high priced U گران بها
massive U گران کوه
deluxe U مجلل گران
high money U پول گران
endeared U گران کردن
natatores U شنا گران
high interest U بهره گران
high value U گران قیمت
high U وافر گران گزاف
white elephant U گران و پر خرج و کم فایده
highs U وافر گران گزاف
You have paid too much for your car . U اتوموبیلت را گران خریدی
It is too expensive. خیلی گران است.
not too expensive U خیلی گران نباشد.
worth a kings ransom U بسیار گران بها
white elephants U گران و پر خرج و کم فایده
i paid dear for it U برای من گران تمام شد
highest U وافر گران گزاف
This is really expensive ! U این چه گران است !
The price of butter has gone up . butter has become expensive . U کره گران شده
exclusive U منحصر بفرد گران
viscosity U قوام گران روی
overburden U گران بار شدن
dear bought U گران تمام شده
highs U وسیله گران یا با کارایی بالا
He overcharged us. U پایمان گران حساب کرد
costs an arm and a leg <idiom> U [فوق العاده پرخرج یا گران]
high U وسیله گران یا با کارایی بالا
assays U عیارگیری فلزات گران قیمت
beyoned price U بی قیمت بسیار گران بها
assay U عیارگیری فلزات گران قیمت
pyrrhic victory U پیروزی ای که بی اندازه گران تمام شد
i paid dearly for it U بسیار گران برایم تمام شد
highest U وسیله گران یا با کارایی بالا
The hotel has overcharged me . U هتل گران پایم حساب کرده
I paid dearly for this mistake . U این اشتباه برایم گران تمام شد
She took umbrage at your remark . U سخن شما برایش گران آمد
manganic U دارای مغنیساوابسته بسنگ سیاه شیشه گران
glyptics U کنده کاری در روی سنگهای گران بها
A thing you dont want is dear at any price. <proverb> U چیزى را که نخواهى ,با هر قسمتى برایت گران است.
gems U سنگ گران بها جواهر نشان کردن
gem U سنگ گران بها جواهر نشان کردن
a white elephant U شیئی کم مصرف و جا تنگ کن اما گران قیمت
pallets U ماله مخصوص کوزه گران مالهء صافکاری
pallet U ماله مخصوص کوزه گران مالهء صافکاری
manganesian U مغنیسایی دارای مغنیساوابسته بسنگ سیاه شیشه گران
Hotel accommodation is rather expensive there. U قیمت [اتاق] هتل آنجا واقعا گران است.
We do not usually go places that cost a lot of money. U ما معمولا به جاهای گران قیمت گردش نمی کنیم.
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
white elephant U هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
white elephants U هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
It is too expensive for me to buy ( purchase ). U برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
Smoking makes you ill and it is also expensive. U سیگار کشیدن شما را بیمار می کند و این همچنین گران است.
He bought them expensive presents, out of guilt. U او [مرد] بخاطر احساس گناهش برای آنها هدیه گران بها خرید.
bulls U گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bull U گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
arrest U سد جلوگیری
countercheck U جلوگیری
restraints U جلوگیری
interception U جلوگیری
interdiction U جلوگیری
premunition U جلوگیری
debarment U جلوگیری
restraint U جلوگیری
forbiddance U جلوگیری
obstructions U جلوگیری
obstruction U جلوگیری
prevention U جلوگیری
arrests U سد جلوگیری
suppression U جلوگیری
stoppages U جلوگیری
stoppage U جلوگیری
arrested U سد جلوگیری
contraception U جلوگیری
arrests U جلوگیری کردن
pull up U جلوگیری کردن
arrests U جلوگیری از سقوط
keep U جلوگیری کردن
keeps U جلوگیری کردن
rebuffs U جلوگیری کردن
arrest U جلوگیری کردن
arrested U جلوگیری از سقوط
uncontrollable U غیرقابل جلوگیری
uncontrollably U غیرقابل جلوگیری
quenchable U قابل جلوگیری
arrested U جلوگیری کردن
to provide against U جلوگیری کردن
quenchless U غیرقابل جلوگیری
arrest U جلوگیری از سقوط
birth control U جلوگیری از ابستنی
irrepressible U جلوگیری نکردنی
hold U جلوگیری کردن
holds U جلوگیری کردن
to keep back U جلوگیری کردن از
inhibits U جلوگیری کردن
bridle U جلوگیری کردن از
bridled U جلوگیری کردن از
bridles U جلوگیری کردن از
contraception U جلوگیری از ابستنی
check U جلوگیری کردن از
checked U جلوگیری کردن از
rebuffing U جلوگیری کردن
rebuffed U جلوگیری کردن
rebuff U جلوگیری کردن
preservation U محافظت جلوگیری
rule out U جلوگیری کردن
checks U جلوگیری کردن از
bridling U جلوگیری کردن از
prevent U جلوگیری کردن از
preservative U ماده جلوگیری
preservatives U ماده جلوگیری
prevenience U منع جلوگیری
preventability U قابلیت جلوگیری
preventable U قابل جلوگیری
premune U ناشی از جلوگیری
restrains U جلوگیری کردن از
restraining U جلوگیری کردن از
letted U منع جلوگیری
restrain U جلوگیری کردن از
interdict U جلوگیری ممنوعیت
hinders U جلوگیری کردن
preventive U عامل جلوگیری
inhibition U جلوگیری از بروزاحساسات
stops U جلوگیری منع
prevented U جلوگیری کردن
prevent U جلوگیری کردن
stopping U جلوگیری منع
prevented U جلوگیری کردن از
stopped U جلوگیری منع
preventing U جلوگیری کردن
stop U جلوگیری منع
noise suppression U جلوگیری ازپارازیت
preventing U جلوگیری کردن از
prevents U جلوگیری کردن
prevents U جلوگیری کردن از
inhibitive U وابسته به جلوگیری
block age U جلوگیری انسداد
Recent search history Forum search
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1confinement factor
1معنی lead lag compensator
4express, overexpression
1preppy
1The generator is maintaining its terminal voltage at 1.0 p.u. under voltage regulator action.
2پن مرطوب کننده
2پن مرطوب کننده
1Oem
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com